زیبایی و توتالیتاریانیسم
انسان واجد ساحت هایی است که از مهمترین آن میتوان به ساحت زیبایی شناسانه اشاره کرد. این ساحت از وجود آدمی بر اساس طرح مازلو از نیازهای انسانی ( با علم به نقدهای موجود به هرم نیازهای مازلو) در بالای هرم جای دارد و انسانی که از ساحت نیازهای سایکولوژیک، امنیت، تعلقات و ارزش های شخصیتی فراتر رود ، به لحاظ روانی مجال می یابد پا در حیطه ی خود انگیختگی بگذارد. در این ساحت است که انسان ، به لحاظ روانی آمادگی آن را یافته است که در محدوده ی خلاقیت عمل کند . خلاقیت در اندیشه، خلاقیت در عمل . در این مرحله ، انسان به محدوده ی رفتارهایی وارد می شود که محصول خودانگیختگی است.
این، محدوده ای بسیار خطرناک برای جوامع توتالیتر است. از این رو نظام های تمامیت خواه، همواره به شکل های مختلف به سرکوب این گروه ها و افراد مستقل می پردازند. سرکوب هنرمندان، اندیشمندان و نویسندگان ، سرکوب مفهوم “زیبایی” است. زیبایی در این مجموعه های خشن، مفهومی معنادار نیست. بیانیه ی معروف حزب کمونیست در روسیه و بیانیه ی حزب نازی در آلمان در نیمه ی اول قرن بیستم و رفتار خشن این دو حاکمیت خشن سیاسی با هنرمندان آزاد و مستقل، دو مثال بسیار روشن از عدم تمایل جریان های تمامیت خواه در عدم همراهی با جنبش های هنری مستقل است. این نظام ها، تنها هنرمندان ِ کاملا در خدمت ِ نظام ِ سیاسی (هنرمندان وابسته) را بر می تابند.