نوشتاری بر یک نمایشگاه
چند گزاره ی نسبتا کوتاه … اول. تاریخ نقاشی یک چیز را برای ما روشن می کند. تکوین. این بدین معناست که تمام رخدادهایی که منجر به خلق یک اثر می گردد بایستی به صورتی کاملا متودیک، با روش های مختلف توسط هنرمند مورد توجه، قرار گیرد
دوم. روند پیدایش اثر ، تبیین کننده ی عامل استقلال هر اثر هنری است. (استقلال در اینجا به معنای یکی از مختصات آثار کلاسیک ، نیست) . اگر پیدایش آثار در بستری متودیک رخ دهد،آثار یک هنرمند در عین ارتباط درونی با یکدیگر، استقلال و ارزش هر اثر نیز حفظ خواهد شد. در یک مجموعه (که شامل چند یا چندین اثر هنری است)، استقلال هر اثر به اندازه ی ارتباط درونی یک مجموعه آثار حائز اهمیت است
سوم. ساختان درونی اثر هنری، وجهی آبستراکت دارد. خواه اثر ، فیگوراتیو باشد ، خواه انتزاعی. شاید به همین دلیل است که برخی گمان دارند که آثار هنری ، همگی ، انتزاعی هستند. این ساختمان درونی اثر، ارتباط تنگاتنگی با بلوغ شعور هنری هنرمند دارد. بسیاری از نقاشان ، همواره از لایه های زیرین اثر، به شکل های گوناگون، سخن گفته اند. هر چند از این لایه های زیرین، برداشت های متفاوتی می توان داشت ، اما در تحلیل نهایی میتوان به ساختمان درونی اثر رسید. این، شاکله ی اصلی یک اثر هنری است. همان چیزی است که قابل آموزش نیست ، پرورشی است . این همان چیزی است که بایستی در کارگاه های طراحی بر روی آن تمرکز کرد و امروز فراموش شده است
چهارم. در مواجهه ی هنرمند با یک انگیزاننده، این رخداد انگیزشی بایستی در نسبتی صحیح با هنرمند تکوین یابد. در هنر ، تکوین کننده ی واقعی نه فقط یک شخص خلاق می باشد بلکه این شخص باید قادر باشد تمامی سلسله فعالیتهایی را که اثر هنری نتیجه ی آن بشمار می رود ، بطرف هدف متوجه سازد. به قول ماتیس ، نقاشی از یک گل سرخ بسیار دشوار است ، چرا که بایستی تمام گل سرخ های نقاشی شده را فراموش کنیم. این بدین معنی است که هنرمند باید با هر انگیزاننده ، نسبتی برقرار کند که مستقل از همیشه و همه باشد. اگر این ارتباط متاثر باقی بماند ( مستقل نباشد) ، آن عامل انگیزاننده ی اولیه نمی تواند به عاملی برای انگیزش مخاطب بدل گردد. پل کلی ، در روند خلق اثر هنری ، به عامل انگیزاننده و روند تبدیل این عامل انگیزاننده به اثری انگیزاننده اشاره می کند
2
نقاشی های انتزاعی رضا بهاروند در گالری ماه ، این مجال را داد تا این بحث کوتاه مطرح گردد. بر اساس آنچه در سطرهای پیشین بیان کردم نقاشی انتزاعی، خود ، واجد منطقی کاملا مستقل است که آن را از یک ((واکنش)) به یک ((کنش)) تبدیل می کند. یعنی آنچه رضا بهاروند در آثارش در پی بیان آن است ، هر چند واکنش به چیزی، کسی ، مفهومی ، یا رخدادی باشد، ميتوانست این واکنش های اولیه ، در طی یک پروسه ی ذاتا انتزاعی ، به کنشی شخصی بدل گردد
اگر این تکوین ایده رخ ندهد اثر در سطح یک واکنش باقی خواهد ماند، حال آنکه دغدغه ی نقاش ، کنشی است قطعی. در صورتي كه او، مجال بیشتری برای رشد و تکوین ایده های اولیه فراهم کند، دانش و آگاهی خود را نسبت به آنچه مورد انتزاع قرار گرفته است افزایش دهد ، معاشرت خوى را با ایده افزايش دهد ، حضور ایده در زندگی اش ، از یک عامل بیرونی و انگیزاننده به یک عامل درونی و زاینده مبدل گردد طبعا شاهد تغييرات بنياديني خواهيم بود
وجه دکوراتیو آثار نیز ميتواند مورد توجه قرار گیرد. فارغ از چند و چون ماجرا و وجود یا عدم تمایل شخصی نقاش به فضای دکوراتیو ، دکوراتیو شدن آثار مورد توجه قرار مي گیرد. عامل تکرار در دو نمایشگاه اخیر رضا بهاروند ، آشکارا خودنمایی می کند. این تکرار ، در نمایشگاه پیشین وجهی آبستراکت می یابد و در آثار اخیر وجهی تزئینی. این به معنای در مقابل هم قرار دادن این وجوه نیست، بلکه منظور دو وضعیت متفاوت است که جهان های خاص خود را داراست و ميتواند آگاهانه مورد توجه قرار گیرد. او بایستی تکلیف خود را نسبت به این وجوه مختلف مشخص کند . مشخص شدن این نسبت ها میتواند جریان نقاشی رضا بهاروند را به لایه های دیگری انتقال دهد
مساله ی دیگری که ميتواند مورد توجه قرار گیرد منابع الهام این آثار است. رضا بهاروند برای این آثار، مطالعه ای، بر روی دست بافته های ذاتا انتزاعی ایرانی داشته است. روند انتزاع گرایی با مراجعه به آثاری که خود انتزاع شده اند ، دشواری خاص خود را داراست
بخشی از ارجاعات درونی این آثار ، (مستقیم یا غیر مستقیم) ، مبین نوع نگاه نقاش به جهان است. تاکید بر روی تکرار عناصر ، همچون اتفاقی که در جریان پیدایش دست بافته ها رخ می دهد ، ارجاع به نوعی روزمره گی و در نهایت ملال است. هرچند این تکرار ملال آور، آنجا که رنگها شروع به خودنمایی می کنند ، جذابیت خاصی را نیز پدید می آورد
در یک تحلیل نهایی ، این تضاد میان بازیگوشی های رنگی و تکرار ملال آور عناصر، در روند پیدایش این دست بافته ها، دوگانگی ای پدید می آورد که بازتاب آن را میتوان در این نقاشی ها دید. آنجا که سطح دوبعدی نقاشی، در تعدادی از آثار به دو بخش تقسیم می گردد. شاید این بخشی از تعارضات زیست امروز ماست
حبیب رضایی
تندیس، شماره 239