آشنایی زدایی, از ترم های آشنا در ادبیات و هنر قرن بیستم می باشد. هر چند به لحاظ تاریخی , این مفهوم در اوایل قرن بیستم وارد گفتگوهای تخصصی هنر و ادبیات شد, اما در زیست روزمره به صورتی غریزی همواره مورد توجه بوده است.م
آشنایی زدایی عبارت است از زدودن وجوه آشنا از یک پدیده برای دور کردن آن پدیده از یکنواختی. عینی یا ذهنی فرقی نمی کند. به عبارتی ساده تر, یک پدیده را جوری تغییر دهیم که دیگر آشنا به نظر نرسد.
پدیده های آشنا, به دلیل همین ویژگی آشنا بودن, به آرامی توان جلب توجه گری خود را از دست می دهند. از این رو برای برگرداندن سمت و سوی توجهات به سوی آن پدیده, تلاش می شود تا با دادن تغییراتی فرمی ، آن را نا آشنا کنند. به عبارتی خاصیت مکانیکال شده ی ذهن ما نسبت به آن پدیده را تغییر دهند. این فرآین هرچند به لحاظ تاریخی تقریبن در جریان فرمالیسم ادبی متولد می شود, اما رگه هایی از آن را در زندگی روزمره میتوان دید. م
این مفهوم – آشنایی زدایی – ارتباط نزدیکی با مفهوم “آشنایی” دارد . پدیده های آشنا به صورت اتوماتیک تمایل دارند با مفهوم “آشنایی زدایی” ارتباط یابند. آشنایی زدایی, مکانیسم رهایی از یکنواختی را فراهم میکند. پدیده های آشنا و یکنواخت و روزمره , برای رهایی از یکنواختی , روزمره گی و آشنائیت میتوانند دچار آشنایی زدایی شوند. خواه آگاهانه و خواه ناآگاهانه.
در زندگی روزمره, ما عمومن به صورت ناخودآگاه از فرآیند های تکراری , یکنواخت و ملال آور (به خاطر تکراری بودن ) در حال گریز هستیم . تغییرات در الگوی سخن گفتن , تغییرات در الگوهای غذایی, تغییرات در پوشش, آرایش و مسائلی از این دست آن زمان که برای رهایی از یکنواختی و ملال صورت می گیرد در راستای آشنایی زدایی انجام می شود. م
بهمن نود و چهار