معاصریت , بغرنج شده است !
از جمله مفاهیمی که در طی این سالها در گفتمان رایج هنری , به کرات شنیده می شود , مفهوم “معاصریت” است. این مفهوم اشاره دارد به “در زمان بودن” اثر هنری .
آنچه اما کمی این مفهوم به ظاهر ساده را بغرنج کرده است , پیچیدگی و گاها تناقض تحلیل ها , تفسیر ها و گزارش هایی است که از این مفهوم ارائه شده است. چرا درک این مفهوم , بغرنج شده است؟
اگر پنجاه سال قبل قرار بود گزارشی از وجه معاصر بودن آثار آن زمان ارائه شود , آیا معاصر بودن , باز هم اینقدر پیچیده بود ؟
بخش بزرگی از پیچیدگی این مفهوم (معاصریت), به دشوار بودن مفهوم پست مدرنیته برمیگردد. پست مدرنیته , پیش و بیش از آنکه بگوید که چیست و میخواهد چه بکند, میگوید چه نیست و قصد دارد چه نکند. این خود مقدمه ی پیچیده شدن یک ترم فلسفی است